نام شعر : روزنه اي به رنگ در شب ترديد من ، برگ نگاه ! مي روي با موج خاموشي كجا؟ ريشه ام از هوشياري خورده آب: من كجا، خاك فراموشي كجا. دور بود از سبزه زار رنگ ها زورق بستر فراز موج خواب. پرتويي آيينه را لبريز كرد: طرح من آلوده شد با آفتاب. اندهي خم شد فراز شط نور: چشم من در آب مي بيند مرا. سايه ترسي به ره لغزيد و رفت. جويباري خواب مي بيند مرا. در نسيم لغزشي رفتم به راه، راه، نقش پاي من از ياد برد. سرگذشت من به لب ها ره نيافت: ريگ باد آورده اي را باد برد. |