توكيو ، 3 سپتامبر
خاطرات سفر ژاپن
دوست بزرگوار (1) ديرگاه ديشب از Nikko با آمدم ، شهري است زيبا با جاهاي ديدني ، در اين ديار ، ميان مردمي خوشخو و مهربان،
زندگي به دلخواه مي گذرد، ژاپن نيرومند و پر تپش است . ژاپني كوشا و پر كار است. اما هرگز پيوند خود را با طبيعت و شعر زندگي نمي گسلد ، هماهنگي را در مي يابد، آنگاه خانه اش پي مي ريزد و اطاقش را مي آرايد، با چوب و حصير سازش مي گيرد ..و از آن پس پيكر مي تراشد ، عروسك و بادبزن مي سازد ، گلدانش به جا نشسته ، و خيزران آويخته اش صدايي هماهنگ است. در اين سرزمين و ميان اين مردم ، خودم را بيگانه نمي يابم.
در غرب چنين نبود ، فروتني شرق به ديده من جاي بلندي دارد. ميان ما و اين خاور دوري ها پيوند هايي است . شعر Basho و نقاشي Hiroshige براي ما نيز اشاره اي آشنا در بر دارد. عرفان ما و بوديسم اينان ، هر چه به دور از هم كه باشد ، در جاهايي برخورد مي يابد ، و شايد يكي مي شود.
اينجا ، گاهي نقاشي مي كنم و گاه كتاب مي خوانم ، زماني نيز به تماشاي موزه ها و معابد شينتويي و بودايي ميروم. به بررسي درست تر تائوئيسم و بوديسم پرداخته ام، بدون شناسايي اين دو ، دريافت هنرهاي اين طرف دست نمي دهد. جوياي كتابي بودم به زبان فرانسه كه ميتولوژي ژاپن را در بر داشته باشد. اما نيافتم ، در كتابفروشي ها ، كتاب به زبان فرانسه كمياب است. اما به زبان انگليسي كتاب بسيار درباره هنر و فلسفه شرق پيدا مي شود. با پاره اي از گروههاي هنري آشنايي يافته ام ، براي شناسايي وزن و آهنگ يك محيط ، زمان بايد . قصد آن دارم كه ساخته هاي خود را به نمايش بگذارم. انگار هنوز زود است. اينجا باغهاي ، زيبا بسيار ديده ام. اما هنوز از باغباني و روش باغباني ژاپني چيزي براي نوشتن ندارم.
1- نامه به همايون صنعتي زاده .