توكيو ، 12 اكتبر
نامه به دوستان
در ماه آوريل يك نامه از تو داشتم و حالا ماه اكتبر است ، هر چه بد و بيراه بگويي بجاست ، در نامه ات از من خواسته بودي كه زودتر نامه بنويسم ، مي بيني حرف شنوي تا كجاست ، با اينهمه ، من هيچ وقت نتوانسته ام فكر كنم كه دوستي مثل تو ندارم ، نتوانسته ام انكار كنم كه در زندگي با تو برخورد نكرده ام ، اين را براي خوشامد نمي گويم ، اختلاف عقيده يا روش زيست هيچگاه نمي تواند پيوند عميقي را كه در ميان ما است ، از بين ببرد. تو هر جور فكر كني و هر روشي داشته باشي ، براي من يك چهره پذيرفتني و پا برجا هستي ، و بي تعارف بايد بگويم دلم مي خواهد تو را ببينم ، و صدايت را بشنوم ، اينجا جاي تو را خالي مي بينم ، اين را صادقانه مي گويم ، بارها فكر كرده ام اگر اينجا بودي زندگي جوري داشتيم ، اما مثل اينكه راه زيادي در ميان است.
باري ، سر انجام بار سفر بستيم ، و به اين طرف آمديم. سرزمين خوبي است ، با مردمي مهربان و كار و كوششي زياد ، و چيزهايي ديدني ، آدم خودش را بيگانه نمي بيند. هر چه نباشد شرق است (مي ترسم به اين حرف بخندي) ، اينجا همه دنبال كار را گرفته اند ، نقاش كار خودش را مي كند ، دانشمند و سپور هم. در كشور ما نقاش به همين دلخوش است كه سالي دو يا سه كار از خود به يادگار بگذارد ، نه كوششي مي كند و نه مطالعه اي ، فرق بزرگي در ميان است ، ژاپني آنچه را خوب است از ديگران مي گيرد ، و با چيزهاي خودش در هم مي آميزد ، و چيز تازه اي مي آفريند ،هنر و صنعت اين كشور رو به پيشرفت است ، گروههاي هنري در ايجا بسيار است. براي هر چيز انجمن و گروه دارند ، نمايشگاههاي بزرگ نقاشي ، هميشه رو به راه است.
باري ، زندگي در اينجا بد نمي گذرد ، گاهي نقاشي ، هفته يي يكي دو روز هم در آتليه آقاي هيرانسوكا حكاكي ، چه مي شود ، اما اينكه تا كي خواهم توانست اينجا بمانم ، با خداست ، نمي دانم زياد تر بمانم بهتر است يا برگردم به جاي خودمان ، مي دانم خنده ات مي گيرد، اما من براي يك طرز زندگي ديگر ساخته شده ام ، كدام طرز ؟ به ياد تينا مي افتم و كوچه هاي تهران ، و روزهايي كه من و تو و يحيي با هم بوديم ، تو و او با هم در كوچه هاي رم مي كرديد و به تنهايي من مي خنديديد.
چند روز پيش "تابلوهاي يك نمايشگاه " اثر موسوركسكي را مي شنيدم ، به ياد تو بودم ، و اطاقت و آفتاب رم . رم را هميشه دوست خواهم داشت ، نه مثل شهر خودم ، مثل يك خواب دم صبح .